زمانی که فصل درو و برداشت محصولات کشاورزی بود ، و  همه زنان و دختران روستا همراه مردان میرفتند برای خوشه جمع کردن ... مادرم قسم خورد که این شهید بزرگوار را در اوج گرما و سنگینی کار درو کردن مشاهده کردم که روزه گرفته بود بعد جالب اینه که با وجود روزه بودن کلمن آب هم همیشه همراه خودش سر زمین می آورد و وقتی به قول مادرم از شهید محمدرفیع پرسیده که عموجان تو که روزه  میگیری توی این شرایط چرا آب همراه خودت میاری ... و شهید اینطوری جواب داده بود ؛ آب همراه خودم می آورم  اگر رهگذری پیش من آمد شاید تشنه باشد و از من آب بخواهد..